اولش که وبلاگمو باز کردم تعجت کردم منتظر یه صفحه سبز و مرتب بودم یادم نیست از کی نیومدم اینجا... خب این قالب و دوست ندارم واسه عید عوضش کردم حالا شاید دوباره برش گردونم به حالت قبلیش...
هر چی روز اول عید و روز قبلش خوب بود روزای بعدش افتضاح گذشت چیری نبود که بخوام بگم فقط اینکه همونطور که گفته بودم برای تمیز موندنه اتاقم دیگه نباید درس بخوانم٫ طلسم شدم و دیگه حال و حوصله حتی یه ذره درس خواندن نداشتم...
خلاصه که خیلی عقب افتادم و الان هم در فشارم کلی کتاب که باید بخوانم و وقتم کم...
برای تعطیلات عید پاک هم رفتیم به سفر کوتاه با اینکه بارون می بارید اما خیلی خوش گذشت و روحیه گرفتم برای ادامه کار...
امروز برای اولین بار سریال مسافران که به نظم مزخرف ترین سریال میومد رو از اول تا آخر دیدم در عین لوسی می تونم بگم قشنگ بود واقعیت های زندگی ما آدما و عادت های غلطمونو به تصویر کشیده بود البته بیشتر عادت های ما ایرانی ها!!!
خیلی بده که بعضی از احساسات و نمی شه توی کلمات جا داد و با اونا توصیفشون کنی...
Now I'm like, well duh! Truly thankful for your help.
Super informative writing; keep it up.
Normally I'm against killing but this article slaughtered my ignorance.
This is a neat summary. Thanks for sharing!
Holy Toledo, so glad I clicked on this site first!
Keep it coming, writers, this is good stuff.
Heck of a job there, it absolutely helps me out.
Superb information here, ol'e chap; keep burning the midnight oil.
Wow I must confess you make some very trenchant points.
Gee willikers, that's such a great post!
I'm not easily impressed but you've done it with that posting.
If I were a Teenage Mutant Ninja Turtle, now I'd say "Kowabunga, dude!"