خوابهای طلایی

پروردگارا در خانه فقیرانه خود من چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری که من چون تویی دارم تو چون خودی نداری

خوابهای طلایی

پروردگارا در خانه فقیرانه خود من چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری که من چون تویی دارم تو چون خودی نداری

دم گود

من واقعآ خسته نباشم که بعد از چهار ماه دوباره اینجارو به روز می کنم....دیگه نوشتن واسم خیلی سخت شده سخت تر از چیزی که فکرشم بکنم حتی تو یه تیکه کاغذ!

هیچ وقت دوست نداشتم همچین فاصله ای بینمون بیافته.(بین من و نوشتن!!)

خیلی خوش خیال بودم که فکر می کردم با درس خواندن تو شبهای امتحان می تونم لقب معدل الف رو مال خودم بکنم! این ترم آنچنان به غلط کردن افتادم که با خودم قول دادم و عهد بستم نامردم اگه تو طول ترم مثل بچه آدم درس نخوانم. واقعآ سخت بود! خیلی سخت بود!! 

خلاصه اینکه فهمیدم شاگرد اول کلاس یکشبه شاگرد اول نمی شه و من خیلی دیر تصمیم گرفتم درس بخوانم. آدمی که از خودش مطمئن باشه لیاقتش بهتر از اینها نمیشه!

این چند هفته در پیش رو آخرین فرصت برای زندگی مجردیم می باشد، با خودم مرد و مردونه رو به رو شدم، می خوام ببینم چقدر می تونم خودمو به خودم نشون بدم یا به قولی چند مرده حلاجم!؟ از هر نظری!!

این رو مثه یه تست کنکور می ذارم جلوم، ببینم قبول می شم یا نه.


این گوی و این میدان...