خوابهای طلایی

پروردگارا در خانه فقیرانه خود من چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری که من چون تویی دارم تو چون خودی نداری

خوابهای طلایی

پروردگارا در خانه فقیرانه خود من چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری که من چون تویی دارم تو چون خودی نداری

خیابان ۷۷

اینجا، ایران، مشهد، خیابان هفتاد و هفتم... 

این تقریبآ یک ماهی که گذشت آنچنان سریع و پر مشغله گذشت که گذر زمان را نفهمیدم. 

زندگی خوب است، شهر زیباست، همه چیز را دوست دارم و هنوز پشیمان نشدم و تنها چیزی که گه گاهی به سراغم می آید دلتنگی ست البته جز در مواقع بیکاری، که اندک است. 

 به هر کس که میرسم وقتی شرایطم را می فهمند در نگاهشان یک علامت سوال بزرگ نقش می بندد و اول بار جرئت بر زبان اوردن سوالشان را ندارند، اما کمی که می گذرد می پرسند چرا برگشتی؟؟  

و من که از این همه سوال تکراری به ستوه آمده ام به دروغی بسنده می کنم و در جوابشان می گویم ماندنی نیستم... 

خیلی چیزها در سر داشتم که بنویسم اما نمی دانم چرا کلمات یاری ام نمی کنند!؟ 

فعلآ همین پست بماند اما به زودی بر خواهم گشت...

نظرات 3 + ارسال نظر
سایه 23 مهر 1389 ساعت 02:40 ب.ظ

salaaaaaaam khahariiiiiiiii :D
che khob shod ke neveshti eyb nadareh abjit dare miad pishet deltang nemishi dige :D:D:D:D:D

صبا 25 مهر 1389 ساعت 04:30 ب.ظ http://harfhaiedeltangi.persianblog.ir

دلم برات تنگ شده بودخانومی

امیرحسین 26 مهر 1389 ساعت 08:29 ق.ظ http://mianehkoocheh.blogfa.com/

سلام
رسیدن به خیر
یه مدتی بگذره درست میشه ، اوله کاره و همه تو کار هم فضولی می کنن
تا حالا میلاد امام رضا مشهد نبودم ، حتما خیلی با صفاست
نائب الزیاره ما هم باشید
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد