خوابهای طلایی

پروردگارا در خانه فقیرانه خود من چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری که من چون تویی دارم تو چون خودی نداری

خوابهای طلایی

پروردگارا در خانه فقیرانه خود من چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری که من چون تویی دارم تو چون خودی نداری

خواب می مونم

یک یه هفته ای هست که تغییر هویت دادم از جغد به بچه آدمیزاد تبدیل شدم شبا می خوابم و سحر بیدار می شم و دیگه نمی خوابم خیلی حس خوبیه کلی انرژی می گیرم...ولی آخرش بلاخره خواب موندمbig grinدیشب اذان صبح رو نگاه کردم 5:33 بود و من صبح 5:30 بیدار شدم وقتی دیدم کار از کار گذشته کلی احساس تشنگی کردم.  

اما با چه حالی بیدار شدم، استرس عجیب افتاد تو جونم، یکدفعه یادم افتاد که چه خوابایی دیدم!! آشفته بازاری بود!! احساس کردم هر لحظه رنگم به گچ دیوار بیشتر نزدیک می شه، نفهمیدم نمازمو چطور خواندم؟! قرآن رو باز کردم نشونش روی سوره ی الرحمن بود، وای که چقدر این سوره رو دوست دارم! آروم که شدم هیچ، حس خیلی خوبی هم بهم دست داد. 

 خدا دیگه ریش و قیچی دست خودت تو شبای قدر برام رقم زدی، هر چی باشه با تمام وجودم می پذیرم.  

بعد نوشت:  

خدایا نمی دونم شکرانه ی این نعمتی رو که بهم دادی چطور به جا بیارم؟ می نویسم تا همیشه به یادم بمونه که تو چقدر مهربونی... دم دمای غروب بود رو کردم به آسمون سرخ رنگت، گفتم عیدیمو بده! با اون حال نزارم نشستم پشت اینترنت اولش نمیومد بعد از کلی تلاش اسمم رو دیدم بعد نمی دونم چی شد که دیدم دارم جیغ می کشم، همه اومدن تو اتاقم پریدن تو بغلم و من همچنان جیغ می کشیدم...دیگه خیلی بهم لطف کردی رو انتخاب اولم هیچ وقت حساب باز نکرده بودم...  

من چقدر خوشبختم همه چی آرومه... خیلی سعی کردم تو ماه رمضونی آهنگ گوش ندم اما روز آخری دیگه نشد... بگذر...

خدایا همونطوری که دل منو شاد کردی و عیدیمو دادی این شب عیدی دل همه رو شاد کن(آمییین) 

  عیدتون مبارک

دوش مـی‌آمــد و رخـســاره بـر افـروخــتــه بـــود   تـا کـجــا بـاز دل غـمـــــزده‌ای سـوخــتــه بــــــود

رسـم عـاشـق‌کُـشی و شیــوه‌ی شـهـر‌آشـوبی   جـامــه‌ای بـود کـه بـر قـامـت او دوخـتـه بــــــــود

جـان عـشّـاق سـپـنـد رخ خــود مـی‌دانـســــــت   و آتــش چـهــره بـدین کـار بـرافـروخــتــه بـــــــود

گـرچـه می‌گـفـت که زارت بـکُـشـم ، می‌دیــــدم    کـه نـهـانـش نـظـری بـا مـن دلـسـوخــتــه بــــود

کـفـر زلـفـش ره دیـن مـــی‌زد و آن سـنـگـیـن دل   در پـی‌اش مـشـعـلـی از چـهـره بـرافـروخـتـه بـود

دل بـسی خـون بـه کـف آورد ولـی دیـده بـریـخت   الله الله کـه تـلـف کـرد و کـه انــدوخــتــه بـــود !!!

یـار مـفـروش بـه دنـیـا کـه بـسـی ســـــود نـکـرد   آن کـه یـوسُـف بــه زرِ نـاســره بـفــــروخـتـه بــود

گفت و خوش گفت ؛ بـرو خرقـه بـسوزان حـافـظ   یـا رب ایـن قـلـب شـنـاسی ز کـه آمـوخـتـه بـــود

اینم فالی که از حافظ گرفتم. big grin 

 

واسه تو فاطمه: 

ببخشید دیشب مسنجرم خراب شد و دیگه هم باز نشد.... عزیزکم دیشب وقتی اینجوری باهام حرف می زدی دلگیر شدم احساس کردم ناراحتی، منم یه جورایی عذاب وجدان گرفتم که تنهایی فردوسی قبول شدم دلم می خواست تو هم باشی (می دونی که خراب رفاقتم!big grin) هر چی باشه یه سال از حال دروسی هم با خبر بودیم و با هم تلاش کردیم، اصلآ من بدون تو نمی رم... 

ولی تلاشتو بکن اگه بخوای واقعآ بری می تونی باباتو راضی کنی!! 

خانوم مدیر منتظرم باش که دیگه یواش یواش باید بیام.. نمی دونم اگه اون یکی رو بخوانی چی میشی؟ چی باید صدات کنم؟ [یک ماچ گنده] 

راستی اون فال حافظ مال خودم بود. می بینی چطور حافظ عزیز نا امیدم کرده بود!!

نظرات 13 + ارسال نظر
پرنسس 17 شهریور 1389 ساعت 06:25 ب.ظ http://www.zivar-zanerahmat.blogsky.com

پرنسس 17 شهریور 1389 ساعت 06:26 ب.ظ http://www.zivar-zanerahmat.blogsky.com

سلام وبلاگ باحالی داری اگه به من سر بزنی خوشحال میشم

نازنین 17 شهریور 1389 ساعت 07:22 ب.ظ http://janjaali.us

سلام وبلاگ خوب داری. فیلم رقص تو خیابان رو دیدی؟؟
من با فیلم رقص تو خیابون 3 منتظرتم[گل]

امیرحسین 18 شهریور 1389 ساعت 04:36 ق.ظ http://mianehkoocheh.blogfa.com/

سلام
کار خوبی می کنی ، خیلی تاکید شده که بین الطلوعین بیدار باشیدهم بابت نشاط و هم از جهت رزق و روزی و اگه شرایط محیا باشه روش خوبیه
ان شالله که خیره ،تقریبا هیچ خوابی یادم نمونه ، بی خبری هم کیفی داره
جناب حافظ هم هیچ وقت گمراه نمی کنن ،خیلی اهلش نیستم اما دیدم که رفقا جواب گرفتن ، وقتی آدم با قرآن مانوس بشه کلامش بوی حق میگیره
نتیجه کنکور چطور شد؟ خبرم کن
یا حق

آره حس خیلی خوبیه...
منم همینطوری بودم و اصولآ خوابی یادم نمی موند اما نمی دونم تازگی ها چرا اینجوری شدم؟ حافظ همیشه درست می گه اما ایندفه احساس کردم می خواد ناامیدم کنه که البته اشتباه فکر کردم

سایه 18 شهریور 1389 ساعت 02:02 ب.ظ

فاطمه واقعا از ته دلم بهت تبریک می گم. خیلی خوشحال شدم
میدونم یه ماه آیه یاس خوندم اما عوضش خوشحالیش دو برابر شد

واقعآ همچین خوشحالیش صد برابر شد و به دلم نشست...
وایی بی صبرانه منتظر شنبه ام برم اون بالا همینطور از ته دلم جیغ بکشم تا تموم استرسای ناشی از کنکور بریزه، انقدر بخندم تا خنده دونیم لبریز شه فقط خدا کنه بارون نیاد بزنه تو پرمون!!!

سایه 18 شهریور 1389 ساعت 02:02 ب.ظ

اینو یادم رفت :ءدی

مهدی 18 شهریور 1389 ساعت 02:37 ب.ظ http://mehdi-ch.blogsky.com

سلام
مرسی که سری به وبلاگم زدید
خیلی خوبه که دلدلریم میدید ولی خودم فکر میکنم با این رتبه چهارصدوخورده ای که گرفتم دانشکاه غ انتفاعی قبول میشم ُ یعنی همون اولین انتخاب غ انتفاعی
ولی بازم هر چی خدا بخواد و قسمت هست
شما کنکور داشتید ؟
چه مقطع ای ؟
ایشالله که همون جایی که دوست دارید قبول شید

من دیگه با این تجربه فهمیدم دیگه این قبولی ربطی به رتبه نداره همش دست خداست، ایشالا قبول میشی شما هم...
بله منم کنکور دادم و هنوز اندر خم همون کارشناسی

سمیه 18 شهریور 1389 ساعت 03:55 ب.ظ http://www.datoshu.persianblog.ir

فاطمه جان تبریک میگم اون چیزی که می خواستی قبول شدی.موفق باشی و شاد

مرسی عزیزن لطف داری

مسی 18 شهریور 1389 ساعت 03:57 ب.ظ http://masihane2009.blogfa.com/

استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان[گل][بوسه][قلب]

سلام عزیزم عیدت مبارک.فاطمه جان از صمیم قلب بهت تبریک میگم. ایشالا همش بیای و از موفقیت هات برامون بنویسی.[بوسه][گل][بوسه]
همیشه به شادی...[بوسه][گل][بوسه]

_________________________$$$$$$$
________________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$
____________________$$$$$$$$$$$$$$$
___________________$$$$$$$$$$$$$
_________________$$$$$$$$$$$$
________________$$$$$$$$$$
_______________$$$$$$$$$
______________$$$$$$$$
_____________$$$$$$$$
____________$$$$$$$
___________$$$$$$$
__________$$$$$$
__________$$$$$
_________$$$$$
________$$$$
________$$$$
________$$$
________$$$
_________$$
___$$$$$$$$$$$$$$$
_____$$$$$$$$$$$$
______$$$$$$$$$
_____$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$$
_________$$$$
__________$$$
___________ $

مرسی مسی جون عید تو هم مبارک... ایشالا همه شاد باشن وایی ستاره دنباله دار چه نازه!

غریب اشنا 19 شهریور 1389 ساعت 03:18 ق.ظ http://www.padashedelam.persianblog.ir

سلام
خوبین؟
عیدتون مبارک..
این بار اولیه که به وبتون میام...

من دو تا وب دارم و این وبمو تازه زدم و دنبای دوستای خوب میگردم..خوشحال میشم به وب منم بیای
راستی این ژست اخری رو که توی وبم گذاشتم رو خیلی دوست دارم بخونی ونظرتو دربارش بگی اخه خیلی برام مهمه ممنون!
راستی من قبلا ها شبها میخوابیدم و صبحا بیدارم بودم اما الان همش بیدارم

صبا 19 شهریور 1389 ساعت 08:17 ق.ظ http://harfhaiedeltangi.persianblog.ir

سلام گلم.عیدت مبارک.عزیزم تبرییییییییییییک میگم.خوشحالم که خداعیدی خوبی بهت داده وبه اونچه که خواستی رسیدی.برات شادی وسربلندی آرزومیکنم.
فهمیدم که فردوسی قبول شدی.اماچه رشته ای خانومی؟

بارون 21 شهریور 1389 ساعت 04:16 ب.ظ

نیگا کم اینجا رو
تبرییییییییییییییییییییک میگم گل دختر
چه دانشگاه خوبیییییییییی
زبان قبول شدی با کامپیوتر؟
بازززززززززززززم کلیییییییییی تبریک

فاطمه 21 شهریور 1389 ساعت 11:31 ب.ظ

سلام فاطی جون خوبی؟تبریییییییک به دوتامون!!خوشحالم که داری می یای..بعد این همه انتظار!ولی واییی نیای ها اگه بیای من شرط رومی بازم!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد