هر چی بود و نبود بلاخره تموم شد و خوبیش به همینه!!
امتحان خارج از تصورم سخت بود و اصلآ هیچ مطابقتی با امتحانایی که کار کرده بودم نداشت و ده ها برابر سخت تر بود...
حالا که گذشته و خیلی خوشحالم و احساس می کنم یه بار سنگینی از رو دوشم برداشتم ولی امیدوارم که اون بارو خوب رو زمین گذاشته باشم کار دیگه ای نمی تونم بکنم جز دعا...
خارج از موضوع امتحان
تازگی ها وقتی مرغ می خورم با اکراه تمومش می کنم چون یه دفعه یاد خود مرغ زنده می افتم و اینکه چقدر ما آدما وحشی هستیم و اینکه چه جوری با دندون یا با قاشق می افتیم به جون یه مرغ پخته یا سرخ شده .... نفرت انگیزه....
امروز مرغ داشتیم حالا حالم خیلی قبل از امتحان خوبه ,که به این چیزا هم فکر کنم.
دوست عزیز
سلام
وبلاگ بسیار زیبایی دارید
که مطالب خوب و پرباری در آن دیده می شود که نشان از درایت و ظرافت واندیشه شما دارد
افتخار دهید به پایگاه هنری ما نیز سری بزنید
ما هم با تعدادی از دوستان هنریمان یک مجله اینترنتی فعالی را در راستای فرهنگ وهنر تاسیس کردیم که خوشحال می شیم از این محفل فرهنگی وهنری ما نیز دیدن فرمائید
در پناه پروردگار
www.negahtonegah.blogfa.com