باید تند تر قدم بردارم من که کم تر از اون چهار تا پیرزن نیستم!؟
اما نه انگار اون یکی پیرزن نیست شاید دختر یکیشون باشه...
تغریبآ می دوم اما اون ها می ایستند و دختری که چکمه های سفید روی شلوارلی تنگ پوشیده با کلاه هماهنگ بر سر و موهای به کمر رسیده رویش را برمی گرداند....
و شاید او مادر آن سه باشد...
سلام دوست عزیز ...
اگه مایل به تبادل لینک هستی ...
وبلاگ منو با عنوان با عنوان >>کسب درامد تضمینی.سایت های معتبرایرانی.پرداخت بانک های ایرانی.افزایش بازدید
لینک کن و به من اطلاع بده تا شما رو لینک کنم ...
اوا!! خوب جا نیوفتاد.. یعنی سه تاشون پیرزن بودن و یکی که از همه خوشتپتر بود مامان او دو تای دیگه بود یعنی ؟
خوب یه عکس ازشون میگرفتی تا خوب تومبه بشه برام !
بعدم برو و حال کن .. خاله ات داره میاد پیشت و شایدم دختر داییت.. لازم نکرده فکر کنی حسودی میکنم :ی من اینقدر گرفتارم که مشهد هم نمی خوام برم چه برسه به اونجا.. باورت میشه تا ۱۸ تیر کلاس دااااارممم... امتحان هم ۲۰ تیره.. اینو به بابا بگو حتما.. بای بای..
salam doostam,khoobi?che khabara?kojaie?daneshgah hi shod?
man opam,bia aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
چه پیچیده بود :دی